مبحث دوم: مصاديق وجود جاهليّت دوم در آخرالزّمان
پس از اثبات وجود جاهليّت در آخرالزّمان با استناد به قرآن و روايات شريف اهل بيت(ع) اكنون به بيان مصاديق آن در عرصة واقعيّت و چهرههاي گوناگون آن ميپردازيم.
منظر اوّل
جاهليّت در لغت از فعل جَهِلَ، جَهلاً و جهالةً، ضدّ عَلِمَ گرفته شده است و جَهِلَ الحِق؛ يعني حق را ضايع كرد. مجاهل جمع مَجْهَل بوده و عبارت است از مكانهايي كه هنوز ناشناخته است كه نه نشانهاي در آن وجود دارد و نه هدايتي در آن صورت ميپذيرد.11
بديهي است كه دين اسلام، دين حق و دين توحيد خالص براي خداوند است و مردم را به راه خير و صلاح راهنمايي ميكند و از اين رو، خداوند آن را در اين آيه، دين همة انسانها قرار داد: «همانا دين در نزد خدا، فقط اسلام است.»12
از آنجا كه دين خالص خداوند تنها در نزد اهل بيت(ع)، تجسّم عيني يافته و آنان مصداقهاي عملي براي اين دين هستند، از اين رو، تنها اهل بيت(ع)، هدايتگر مردم و خارج كنندة آنان از تاريكي جاهليّت به سوي نور اسلام بر اساس قول خداوند تعالي در قرآن كريم ميباشند «و ما آنان را اماماني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكنند.»13
و نيز «هنگامي كه صبرپيشه كردند از ميان آنان اماماني را قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند و به آيات ما يقين داشتند.»14
آنان هستند كه مردم را به راه حق، كه همان راه خداي سبحان است، هدايت مينمايند تا مصداق اين قول خداي متعال باشند: «وسيلهاي براي حركت به سوي خدا بجوييد و در راه او بكوشيد، شايد رستگار شويد.»15
در همين باره در حديث شريفي از پيامبر(ص) آمده است كه: «علي با حق و حق با علي است، حق در جايي است كه علي در آنجا است.»16
به دليل اينكه هر كس به حق جاهل باشد، آن را ضايع نموده است، پس هر مسلماني كه مخالف اهل بيت(ع) باشد و حقّ آنها را تباه نمايد و از فرامين آنان سرپيچي كند، از اهل جهل و جاهليّت است و فرقي نميكند كه در عهد رسول خدا(ص) باشد يا در زمان ائمة اطهار(ع) يا پس از ايشان تا زمان حضرت مهدي(ع) و اين بدان معناست كه جاهليّت دوم در دوران رسول خدا(ص) با مخالفت با فرامين او و دشمني ورزيدن نسبت به اهل بيت(ع) آغاز شد و دليل اين ادّعا، سخن خداوند متعال در قرآن كريم است كه ميفرمايد: «ياد كن هنگامي را كه كافران، دلهايشان را از تعصّب و خشم شديد جاهلي آكنده كردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پيامبرش و مؤمنان نازل كرد.»17
منظر دوم
از اميرمؤمنان(ع) روايت شده كه فرمودند: «رسول خدا(ص) فرمودند: «هر كس بميرد در حالي كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهليّت از دنيا رفته و به خاطر اعمالي كه در جاهليّت و اسلام انجام داده، مورد مؤاخذه قرار ميگيرد».»21
از اين حديث، اثبات ميگردد كه امامت اهل بيت(ع) ميزان و جدا كنندة جاهليّت از اسلام است. بنابراين هر كس به امامت حقّة آنان در قالب امامت دوازده امام پس از رسول خدا(ص) معترف نباشد، از اهل جاهليّت است. اين موضوع حتّي در مورد كسي كه به امامت همة آنها اقرار، امّا فقط يكي از آنان را آن گونه كه موافق ترتيب الهي تصريح شده براي پيامبر بشير و نذير، محمّد بن عبدالله(ص)، منكر شود، نيز صادق است.
هر كس كه امام اين زمان را كه همان مهدي منتظر(عج) است، نشناخته باشد، از اهل جاهليّت بوده و در نتيجه منكر دعوت او و از اهل آتش است.
منظر سوم
روايات رسيده از اهل بيت(ع) به اين موضوع اشاره دارد كه هر كس حضرت قائم(عج) را تكذيب نمايد، از اهل جاهليّت است. از غياث بن ابراهيم، از امام صادق(ع) و از پدرانش نقل شده كه فرمودند: رسول خدا(ص) فرمود: «هر كس قائم از فرزندان مرا انكار نمايد، به مرگ جاهليّت مرده است.»22
چه بسيار كساني كه در اين روزها منكر حضرت مهدي(عج) هستند، گاهي امامت و شايستگي او را براي اين منصب و گاهي وجود و تولّد ايشان را و برخي دعوت او يا نزديكي قيام و ظهور شريف ايشان را انكار ميكنند و همة اين افراد و گروهها، اهل جاهليّت و از مصاديق آن هستند.
منظر چهارم
اهل بيت(ع) هرگز به ناپاكيهاي جاهليّت آلوده نشدهاند؛ بلكه از هر ناپاكي و پليدي به دور و در زير چتر اسلام متولّد شدهاند و اين موضوع نيز به خودي خود بيانگر وجود جاهليّت دوم است. جاهليّتي كه ائمة اطهار(ع)
از پليديهاي آن پيراسته هستند، همان گونه كه حال رسول خدا(ص) و امام علي(ع) و حضرت زهرا(س) اين گونه بود. در زيارت جامعة بقيع آمده است كه: «شما همواره تحت مراقبت خداوند بودهايد و او شما را در پشتهاي پاكيزه قرار داد و به رحمهاي پاكيزه منتقل نمود و جاهليّت، شما را نيالوده است...»23
منظر پنجم
وجود تفرقه، اختلاف، درگيري و منازعه، وجه بارز عصر جاهليّت اوّل بود، امّا خداوند سبحان به وسيلة اهل بيت(ع) بر آنان منّت گذارد و پراكندگي امور آنان را جمع، گسيختگيهاي آنان را ترميم و آشفتگيهاي آنان را نظم بخشيد و دليل اين ادّعا سخن فاطمه زهرا(س) است كه فرمودند: «فرمانبرداري از ما سبب نظام امّت و امامت ما خاندان، امان بخش از تفرقه است...»24
ما ميدانيم كه امامت، يك كلّ به هم پيوسته است و از اميرمؤمنان(ع) آغاز و به امام مهدي(ع) ختم ميگردد و اين بدان معناست كه اين ذوات مقدّسه ـ كه درود خداوند بر آنان باد ـ از تفرقهاي كه يكي از وجوه بارز عصر جاهليّت است، در هر زمان و مكان، اهل بيت(ع) وسيلهاي براي در امان بودن از آن است، امّا مردم با ترك اميرمؤمنان(ع) به جاهليّت بازگشتند.
منظر ششم
احاديث و روايات نقل شده از پيامبر(ص) و ائمة معصومان(ع) به وجود جاهليّت دوم و نيز مصاديق آن كه ما در عصر حاضر در جوامع اسلامي خود مشاهده مينماييم، اشاره دارد.
از جملة اين روايات، حديثي است كه ابان بن تغلب از ابي عبدالله، امام صادق(ع) و ايشان از رسول خدا(ص) نقل ميكند كه فرمودند: «حال شما چگونه خواهد بود، اي جماعت قريش، آنگاه كه بعد از من كافر شويد و ببينيد كه من در ميان گروهي از لشكريان خودم با شمشير بر چهرهها و گردنهاي شما ميزنم... پس جبرئيل(ع) گفت: يكي براي تو و دومي براي عليّ بن ابي طالب(ع) و وعدهگاه شما سلام است.»
ابان گفت: فدايت شوم، سلام كجاست؟
ايشان فرمودند: «در شهر كوفه».25
همان طور كه ميدانيد كفر، يكي از مشخّصههاي جاهليّت است و اين گروه از قريش با اينكه ظاهراً مسلمان هستند از سوي رسول خدا(ص) به كفر توصيف ميشوند.
و اين معني استراد نميگردد، مگر به آنچه در مورد امامت امام مهدي(ع) ذكر كرديم، بازگرديم و آن اين بود كه هر كس امامت وي را منكر شود، كافر و از اهل جاهليّت است، اين از يك سو.
و امّا از سوي ديگر چنين جاهليّتي، به طوري كه بعد متذكّر آن خواهم شد، در مكّة امام مهدي(ع) رخ خواهد داد و اين وعدهاي است كه رسول خدا(ص) به مشركان قريش در آخرالزّمان داد و آن وعده اين بود كه حضرت خود و همراه با عليّ بن ابي طالب(ع) در «كوفه»، با آنان پيكار خواهد نمود.
اين رويداد به دست وزير امام مهدي(ع)؛ يعني سيّد يماني و مؤمنان همراه وي با استعانت از روح جدّش امام عليّ بن ابي طالب(ع) متحقّق خواهد شد و ايشان كوفه را با هدف مخالفت با جاهليّت ثاني در مكّة امام مهدي(ع) فتح مينمايد، همان طور كه رسول خدا(ص) جاهليّت اوّل را در مكّة آن زمان، مورد انكار و نهي قرار داد.
اگر دعوت امام مهدي(ع) را مورد بررسي قرار دهيم، در اين دعوت و روايات مربوط به آن، مصاديق متعدّدي دال بر وجود جاهليّت دوم در زمان ظهور امام مهدي(ع) و قيام مبارك ايشان به دست خواهيم آورد.
مصداق اوّل
امام مهدي(ع) با امر جديد و كتاب جديد قيام خواهد نمود، همان گونه كه صاحب دعوت او (يعني پيامبر اكرم(ص)) مردم را به امر جديد فرا ميخواند و اين موضوعي است كه تعداد قابل توجّهي از روايات رسيده از سوي اهل بيت(ع) بر آن تصريح مينمايد.
از ابي بصير نقل شده كه از اباعبدالله، امام صادق(ع) در مورد سخن اميرمؤمنان(ع) كه فرموده بودند: «اسلام غريبانه آغاز شد و به زودي به غربت باز خواهد گشت، پس خوش به حال غريبان»، سؤال كردم، فرمودند: «اي ابا محمّد، داعي از ما اهل بيت دعوت جديدي را اعلام خواهد كرد، همان طور كه پيامبر(ص) به اجابت آن دعوت فرا خواند.»26
معني اين سخن آن است كه قبل از ظهور امام مهدي(ع) جاهليّت دومي پا به عرصة وجود خواهد گذاشت و اگر اسلام حقيقي وجود داشت، نيازي به دعوت به اسلام جديد يا كتاب جديد پيدا نميشد.
مصداق دوم
هنگامي كه امام مهدي(ع) قيام مينمايند، آنچه را كه از جاهليّت دوم در برابر ايشان قد علم مينمايد، نابود ميكند، درست همان گونه كه رسول خدا(ص) نسبت به جاهليّت اوّل همين گونه عمل كردند.
مصداق سوم
روايات شريف رسيده از ناحية اهل بيت(ع) به اين موضوع اشاره دارد كه امام مهدي(ع) در زماني قيام مينمايند كه زمين از ظلم و ستم آكنده گرديده و هيچ امام بر حقّي نيز بر روي زمين وجود ندارد. از حارث بن زياد، از شعيب بن ابيحمزه روايت شده كه گفت: من به نزد ابي محمّد، امام صادق(ع) رفته و به ايشان عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ ايشان فرمود: «خير» گفتم: آيا فرزند شما صاحب اين امر است؟» فرمودند: «نه»، گفتم: آيا فرزند فرزند شماست؟ باز فرمودند: «نه»، گفتم فرزند فرزند فرزند شماست؟ گفتند: «نه.»
گفتم: پس چه كسي صاحب اين امر است؟
فرمودند: «آن كسي است كه زمين را همان طور كه آكنده از ظلم و ستم گرديده، پر از عدل و داد مينمايد و اين در هنگامي است كه هيچ امام (بر حقّي) بر روي زمين وجود ندارد، همان گونه كه رسول خدا(ص) زماني برانگيخته شدند كه هيچ پيامبر و رسولي بر روي زمين وجود نداشت.»27
معروف است كه حضرت رسول اكرم(ص) در زمان فقدان رسولان يا بعد از گذشتن زماني كه در آن مدّت خداوند هيچ نبي يا رسولي را براي بشريّت برنيانگيخته بود، به رسالت مبعوث شدند و در خلال اين مدّت، اكثر مردم به جاهليّت و پرستش بتها روي آورده بودند و رسول خدا(ص) آمدند تا آنان را از اين جاهليّت نجات بخشند و وارد نور اسلام و ايمان نمايند.
چنين چيزي به طور نسبي نيز براي امام مهدي(ع) رخ خواهد داد؛ زيرا ايشان نيز در هنگام فقدان امام، خروج مينمايند.
مقصود اين است كه مردم پس از غيبت امام مهدي(ع) از نعمت وجود امامي آشكار كه او را مشاهده نمايند و كلامش را بشنوند، محروم گرديدند. قول خداوند متعال در قرآن كريم مصداق همين واقعيّت است: «بگو اگر آب شما به زمين فرود رود، پس از آن چه كسي به شما آب گوارا خواهد داد.»28
امام باقر(ع) در تفسير آية بالا ميفرمايند: «اين آيه در مورد حضرت قائم است؛ يعني اگر امام شما غايب شود، به گونهاي كه از مكان او اطّلاع نداشته باشيد، چه كسي امام ظاهر و آشكار، كه شما را از اخبار آسمان و زمين و حلال و حرام خدا آگاه نمايد، خواهد آورد؟».29
مصداق چهارم
روايات شريف اشاره بر اين موضوع دارند كه امام مهدي(ع) اسلام را به ظهور خواهد رساند و آنچه را از ركود و سستي وجود دارد، از بين خواهد برد، درست به همان گونه كه رسول اكرم(ص) نيز اسلام را آشكار و آنچه از جاهليّت در آن جامعه وجود داشت، از بين برد.
از محمّد بن عبدالله بن هلال، از علاء بن محمّد نقل شد كه: از اباجعفر، امام محمّد باقر(ع) پرسيدم: هنگامي كه قائم(ع) قيام نمايد، با چه روش و سيرهاي با مردم رفتار خواهد نمود؟ فرمودند: «به سيره و روش رسول الله(ص) رفتار ميكند تا اسلام را ظاهر و آشكار نمايد.»
پرسيدم: سيرة رسول خدا(ص) چه بود؟
فرمودند: «آنچه از جاهليّت وجود داشت، بياعتبار و با مردم به عدالت رفتار نمود، به همين گونه هنگامي كه قائم قيام نمايد، آنچه را از سكون و سستي و كژي در ميان مردم است، نسخ و با آنها به عدالت رفتار خواهد كرد.»30
ركود و سستي اشاره شده، همان فترت است كه مردم در آن، به جاهليّت باز ميگردند و امام(ع) براي برچيدن آن اقدام خواهد نمود. حقيقت اين است كه در روايات ذكر شده، چيز غريبي وجود دارد. اگر سخن امام باقر(ع) در روايت اخير را مورد ملاحظه قرار دهيم به عبارت «حتّي يظهر الاسلام» برميخوريم. معناي اين عبارت اين است كه قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) اسلام رو به محو شدن و مندرس گشتن خواهد رفت و فضل خداوند به وسيلة خروج
حضرت مهدي(ع) شامل حال مردم و جامعه خواهد گرديد و از آن جلوگيري خواهد نمود.
همچنين از روايت ياد شده آشكار ميگردد كه در دورة غيبت امام مهدي(ع) كه از آن به الهدنـة تعبير ميگردد، اساس زندگي مردم همان جاهليّت دوم است، كه
امام مهدي(ع) پس از ظهور، امور تحريف شده و قوانين وضع شدهاي را كه خداوند هيچ سلطاني براي آن قرار نداده است، باطل نموده و دين حقيقي اصيل و فرامين اصلي قيّم را براي اتمام نور الهي، با وجود كراهت مشركان، به منصة ظهور خواهد رساند.
بحث خود را با روايتي از اميرمؤمنان(ع) به پايان ميبريم. ايشان فرمودند: «اي مردم به علم يقين بدانيد آن كس كه با جاهليّت مرسوم در ميان شما به استقبال قائم ما برود، با آن كس كه با جاهليّت اوّل، به استقبال رسول خدا(ص) رفت، تفاوتي ندارد و دليل آن اين است كه در آن روز همه بر رسم و روش جاهليّت زندگي خواهند كرد، مگر آن كس كه مورد رحمت خداوند قرار گيرد.»31
صلاح الكاظمي؛ مترجم: عبّاس كسكني
ماهنامه موعود شماره 117
پينوشتها:
منبع: كتاب عصر الجاهليّـةفي آخرالزّمان.
1. سورة آل عمران (3)، آية 154.
2. سورة احزاب (33)، آية 33.
3. سورة فتح (48)، آية 26.
4. العقل و الجهل في الكتاب و السنّـة، محمّد رشيد، ص 273.
5. مستدرك الوسائل، ج 18، ص 209؛ عوالي اللالي، ج 1، ص 176.
6. بحارالأنوار، ج 52، ص 362؛ غيبـ[ نعماني، ص 269.
7. الكافي، ج 8، ص 307؛ العدد القويّه، ص 81.
8. بحارالأنوار، ج 22، ص 189؛ تفسير قمي، ج 2، ص 193.
9. بحارالأنوار، ج 53، ص 175؛ احتجاج، ج 2، ص 495.
10. كتاب سليم، ص 715.
11. المنجد، ج 1، ص 108.
12. سورة آل عمران (3)، آية 19.
13. سورة انبياء (21)، آية 73.
14. سورة سجده (32)، آية 24.
15. سورة مائده (5)، آية 35.
16. بحارالأنوار، ج 29؛ اعلام الوري، ص 159.
17. سورة فتح (48)، آية 26.
18. بحارالأنوار، ج 29، ص 197.
19. مستدرك الوسائل، ج 18، ص 184.
20. بحارالأنوار، ج 35، ص 49.
21. همان، ج 18، ص 176.
22. همان، ج 51، ص 73.
23. الكافي، ج 4، ص 559.
24. تهذيب الاحكام، ج 6، ص 113؛ مفاتيح الجنان، ص 532.
25. بحارالأنوار، ج 29، ص 223.
26. همان، ج 53، ص 66.
27. همان، ج 8، ص 12؛ تفسير قمي، ج 2، ص 303.
28. كافي، ج 1، ص 341.
29. سورة ملك (67)، آية 30.
30. كمال الدّين و تمام النّعمه، ص 320.
31. بحارالأنوار، ج 52، ص 381؛ وسائل الشّيعه، ج 15، ص 77.
نظرات شما عزیزان: